آیا «ماستودن، نسخه شکست آزادی بیانه»؟

کاربری روی توییتر، ماستودون را «نسخه شکست آزادی بیان» نامیده است. آیا چنین است؟

ماستودون، به عنوان یک #شبکه_اجتماعی تازه، هنوز برای خیلی از افراد شناخته شده نیست. همه‌گیری شبکه‌های اجتماعی انحصاری و متمرکز مانند توییتر، فیس‌بوک، اینستاگرام، یوتیوب و… باعث شده است ذهنیت پیش‌فرض افراد نسبت به #ماستودون، چیزی شبیه همان‌ها باشد. همین امر باعث می‌شود که بسیاری از تصورات و قضاوت‌ها درباره این شبکه اجتماعی، نادرست باشد.

چند روز پیش، شخصی روی توییتر درباره ماستودن چنین نوشت:

فکر کنم ماستودن نسخه شکست آزادی بیانه
۱. چه کسی پول و نیروی انسانی و انگیزه داره تا هزاران سرور رو به ماستودن اهدا کنه؟ دولتهای دیکتاتور
۲. تجربه مشابه ویکیپدیا نشون میده چقدر راحت میشه فضای مثلا باز تحت اختیار مدیران مستقل رو به گند کشوند
۳. راهکار فضای باز مدیریت نشده است. هرگونه مدیریت و کنترلی یعنی انحصار. باید بارون هیچگونه امکان مدیریتی باشه
منبع

بگذارید این سه بند را بررسی کنیم:

بر خلاف شبکه‌های اجتماعی مرسوم حال حاضر، ماستودون یک #نرم‌افزار_آزاد برای ساخت شبکه اجتماعی نامتمرکز و خودگردان است. این یعنی مَجازا هر کسی می‌تواند با تهیه یک کارساز (سرور)، تقریبا همان‌طور که می‌تواند یک وب‌گاه برای خودش راه اندازی کند، یک نمونه ماستودون راه‌اندازی کند. این نمونه می‌تواند به دیگر نمونه‌ها متصل باشد یا نباشد و یا فقط به نمونه‌های مشخصی متصل باشد و یا به همه نمونه‌ها به جز نمونه‌های خاصی وصل شود.

اینکه مثلا فلان دولت یا فلان گروه قدرت زیادی برای ایجاد نمونه‌های زیاد بسازد الزاما تاثیری روی دیگران ندارد. دیگر نمونه‌ها می‌توانند آن نمونه‌ها را مسدود یا محدود کنند تا خودشان، محتوای تولید شده روی آن نمونه‌ها را نبینند. این یعنی زور بیشتر داشتن، الزاما سلامت بخش‌های دیگر را دچار مخاطره نمی‌کند.

فرض گوینده در مورد دوم این است که شبکه ماستودون، تحت یک مدیریت واحد است. حرف گوینده درباره ویکی‌پدیا تا حدودی درست است. به هر حال، ویکی‌پدیا علی‌رغم اینکه از نرم‌افزار آزاد استفاده می‌کند و هر کسی می‌تواند با عضویت روی آن، اقدام به مشارکت در محتوا بکند، اما مدیریت در یک نقطه (ولو وسیع) متمرکز است. این، ربطی به ماستودون ندارد. ماستودون، متشکل از هزاران نمونه مستقل است. تصمیمات مدیران هر نمونه، تنها روی نمونه خودشان تاثیر دارد. همیشه می‌توان نمونه‌ای جدید با قوانینی جدید ایجاد کرد.

مورد سوم مورد اشاره، نوعی ایده‌آل‌گرایی غیرعملگریانه است. چه کسی باید چنین شبکه‌ای را بسازد؟ چه طور ساخته می‌شود؟ نمی‌دانم ایده نویسنده چیست اما مدیریت در ماستودون، همان‌طور که بالاتر گفته شد محدود است به نمونه تحت مدیریت مدیر. مدیر می‌تواند کاربران نمونه‌های دیگر و یا کل یک نمونه را مسدود کند. این، تنها باعث مسدود شدن دریافت محتوای آن کاربران یا نمونه‌ها در نمونه تحت مدیریت او می‌شود. این، اتفاقا خیلی مثبت است. فرض کنید شما نمی‌خواهید در خط‌زمانی‌تان، محتوایی از کسانی که آزار جنسی را ترویج می‌کنند ببینید. شما باید بتوانید برای خودتان این محدودیت را اعمال کنید. ماستودون این امکان را به کاربر و مدیر می‌دهد.

در ماستودون، هر مدیری مسئول سالم نگه داشتن فضای نمونه خود است. این می‌تواند باعث شود که افراد دارای ارزش‌های مشابه، با هم یک شبکه داشته باشند که قوانین مورد قبول‌شان بر آن حاکم باشد. ماستودون، قدرت مدیریت نمونه را می‌دهد ولی قدرتی به کسی نمی‌دهد که بتواند نمونه‌های دیگر را محدود کند.